English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8170 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
comb U شانه کردن جستجو کردن
combed U شانه کردن جستجو کردن
combing U شانه کردن جستجو کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hackle U شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
inspected U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspecting U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspect U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspects U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
fished U جستجو کردن طلب کردن
hunt U صید کردن جستجو کردن در
to look up U نگاه کردن جستجو کردن
hunts U صید کردن جستجو کردن در
fish U جستجو کردن طلب کردن
hunted U صید کردن جستجو کردن در
hunting U شکار کردن جستجو کردن
attempt U تقلا کردن جستجو کردن
attempted U تقلا کردن جستجو کردن
attempting U تقلا کردن جستجو کردن
attempts U تقلا کردن جستجو کردن
fishes U جستجو کردن طلب کردن
heckles U شانه کردن
heckled U شانه کردن
heckle U شانه کردن
hackle U شانه کردن
heckling U شانه کردن
shrinks U شانه خالی کردن از
shirked U شانه خالی کردن از
shirks U شانه خالی کردن از
flinched U شانه خالی کردن
quail U شانه خالی کردن
flinches U شانه خالی کردن
shirk U شانه خالی کردن از
shirking U شانه خالی کردن از
flinching U شانه خالی کردن
evade U شانه خالی کردن
shrink U شانه خالی کردن از
shrinking U شانه خالی کردن از
quails U شانه خالی کردن
cop-out U شانه خالی کردن
flinch U شانه خالی کردن
beat U شانه خالی کردن
weasels U شانه خالی کردن
shirk U شانه خالی کردن
weasel U شانه خالی کردن
bleneh U شانه خالی کردن
repudiate U شانه خالی کردن
seeks U جستجو کردن
scour U جستجو کردن
scoured U جستجو کردن
to search U جستجو کردن
searchingly U جستجو کردن
to scratch about U جستجو کردن
to search after U جستجو کردن
ransacks U جستجو کردن
seek U جستجو کردن
ransack U جستجو کردن
to browse through U جستجو کردن
searched U جستجو کردن
to rummage U جستجو کردن
ransacked U جستجو کردن
search U جستجو کردن
seeking U جستجو کردن
ransacking U جستجو کردن
hunt after U جستجو کردن
scours U جستجو کردن
searches U جستجو کردن
to hunt up U جستجو کردن
seeds U جستجو کردن
snook U جستجو کردن
mouse U جستجو کردن
hunt up U جستجو کردن
surveillance U جستجو کردن
seach U جستجو کردن
mouses U جستجو کردن
track down <idiom> U جستجو کردن
hunt for U جستجو کردن
to feel after any thing جستجو کردن
seed U جستجو کردن
to smell about U جستجو کردن
carding U شانه کردن پشم یاپنبه
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
back-comb U شانه کردن مو به سمت فرق سر
to c. ata difficulty U ازسختی شانه خالی کردن
to prospect [for] U جستجو کردن [برای]
to grub U جستجو کردن [برای]
to grub about U جستجو کردن [برای]
to make r. after something U چیزی را جستجو کردن
to hunt out U جستجو کردن ویافتن
go through <idiom> U جستجو وکنکاش کردن
wild goose chase <idiom> U ناامیدانه جستجو کردن
to sift through something U با زیر و رو جستجو کردن
to search U گشتن [جستجو کردن]
shrink one's duty U از انجام وظیفه شانه خالی کردن
To shirk ones responsibility . U اززیر با رمسئولیت شانه خالی کردن
lie down U از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
lie-down U از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
to reject something with a shrug [of the shoulders] U با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
to overrun one's duty U از انجام وفیفه شانه خالی کردن
search and clear U جستجو و پاک کردن دشمن
grubs U زمین کندن جستجو کردن
grub U زمین کندن جستجو کردن
grubbed U زمین کندن جستجو کردن
noil U خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
to dig up U با به هم زدن [جستجو کردن] از خاک در آوردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
sign off U از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
head-hunting <idiom> U جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
carding brush U شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
searched U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searches U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searchingly U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
searched U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
backwards U جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
distributes U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributing U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distribute U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
document U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
head to head U رقابت شانه به شانه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
combed U شانه
scapulas U شانه
harrower U شانه زن
combing U شانه
scapula U شانه
comb U شانه
combings U دم شانه
boek bou U شانه
beater U شانه
omoplate U شانه
pitchfork U شانه
epaule U شانه
pitchforks U شانه
master slave manipulator U یک شانه
shouldering U شانه
iekke U شانه ها
shouldered U شانه
shoulder U شانه
shoulders U شانه
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com